شهیدی که هنوز ایستاده است

 

قرار بود فقط گفت‌وگویی باشد برای مستندی در مسیر چاپ کتاب شهید جاویدالاثر صفدر فهیمی…

نه بیشتر، نه کمتر.

اما پیش از آن، روایتی شگفت در انتظارمان بود.

مادر شهید چشم‌به‌راه بود و خواهرش چنین بازگو کرد: «چندی پیش، صفدر به خوابم آمد و گفت: مهمانی خواهی داشت… با دو پرچم»

و پیامی داشت که بماند!

و ما آمدیم، با دو پرچم در دست:

یکی از حرم حضرت زینب (س) و دیگری از حرم حضرت رقیه (س) که از آخرین سفر (پیش از سقوط دمشق) بار امانتشان بر دوشم گذاشته شده بود.

این دو پرچم، مسافرانی بودند از سوریه که هیچ‌کس از آن‌ها خبر نداشت جز شهیدی که انگار هنوز، در میان ماست.

و ناگهان، دلم لرزید از راستیِ رؤیای مادر و خواهر شهید…

بی‌آنکه در برنامه باشد، بچه‌های تیم رسانه

دلی‌ترین قاب‌ها را کنار هم چیدند؛

نه از برای دوربین، که برای دل.

در آن دیدار، بی‌اختیار گفتم:

مادری که شهید می‌پرورد، از شهادت چیزی کم ندارد.

و اگر کسی بخواهد معنای حقیقی «زن، زندگی، آزادی» را دریابد، باید قامت این مادر را به تماشا بنشیند؛

زنی که زندگی‌اش را فدا کرد تا ما در آغوشِ آزادی و امنیت، نفس بکشیم.

و مگر نه اینکه…

پیش از آن‌که شهید انتخاب شود،

مادرِ شهید انتخاب می‌شود؟!

و صفدر…

شهیدی که پس از حدود چهل سال، هنوز پیکر پاکش بازنگشته،

اما هر روز، دوباره متولد می‌شود؛

در دل یک مادر، در لبخند یک خواب، در بغض فروخورده‌ی وطن…

و منی که قولی داده‌ام و به مادرش گفته‌ام:

به تدبیر آقایمان،

به خون شهیدانمان،

به اشک مادرانمان،

و به دعای مردمانمان،

این خاک بی‌نگهبان نمی‌ماند.

ما با دشمن نه سرِ سازش داریم،

و نه دلِ تسلیم.

قرار نیست زانو بزنیم تا عبرت تاریخ شویم،

ما پای حرم ایران ایستاده‌ایم،

تا الگوی تاریخ باشیم.

این کلیپ، در سال گذشته تولید شد و برنامه‌ای برای انتشارش نداشتم،

اما به توصیه‌ی دوستان و به مناسبت سالگرد شهید مفقودالاثر #صفدر_فهیمی، منتشر شد؛

تا یادی باشد از مادری که چشم انتظار ایستاد،

و شهیدی که هنوز ایستاده است…

 

سایت و صفحات #محمد_پاى_بست را دنبال كنيد

https://paybast.ir

@mohammad_paybast

https://zil.ink/mohammad_paybast