عدالت در توزیع منابع، یک شعار انتزاعی نیست؛ باید در زندگی روزمره مردم دیده شود. اما واقعیت امروز، روایتی تلخ از بیعدالتی در حکمرانی انرژی است. مردم حاشیه، سالهاست که عادت کردهاند دیده و شنیده نشوند و قربانی ناترازی و ناکارآمدی مدیریتی باشند.
این مردم فقط تولیدکنندهاند، نه مصرفکننده. منابع زیر پای آنهاست، اما نعمتها در جای دیگر مصرف میشود. سهم آنها از نفت، گاز، برق و آب، نه رفاه بلکه آلودگی، محرومیت و سکوت بوده است.
انرژی در ایران به صحنهای از تعمیق نابرابریها تبدیل شده؛ جایی که محرومترین اقشار، بیشترین سهم در تحمل دشواریها را دارند، اما کمترین بهره را از مواهب آن میبرند.
*ناترازی انرژی، محصول ناترازی مدیریتی*
امروز، ما با نمود عینی یک “ناترازی فراگیر” روبهرو هستیم: ناترازی بین تولید و مصرف، بین سیاستگذاری و اجرا، بین مرکز و پیرامون، و مهمتر از همه، ناترازی بین «مردم» و «مدیران». مردمی که باید رنج قطعیها و کمبودها را تحمل کنند و مدیرانی که نسخه صرفهجویی میپیچند اما از پاسخگویی درباره تصمیمات اشتباه، زیرساختهای فرسوده و فرصتهای از دسترفته، طفره میروند.
در جنوبیترین نقاط کشور، مانند خوزستان، هرمزگان، بوشهر و عسلویه و… مردمی زندگی میکنند که در سایه نیروگاه هستهای، پالایشگاه بنزین و پتروشیمیهای گازی روزگار میگذرانند. اما:
• نام بنزین سوپر را فقط از قاب تلویزیون شنیدهاند.
• در گرمای بالای ۵۰ درجه، روزی چند نوبت برق ندارند.
• آب شرب، هفتهای تنها چند ساعت برایشان وصل میشود.
• و گاهی برای تأمین گاز، در صف سیلندر باید ایستاد؛ در حالی که شعلههای سوزان فلرهای گازی، شب و روزِ آسمانشان را روشن کردهاند.
در همین حال، در تهران، پایتختی با بالاترین سهم مصرف انرژی، اگر برق یا آب تنها ۲ ساعت قطع شود، رسانهها برافروخته میشوند، مسئولان به صف پاسخگویی میآیند و همه چیز در رأس اولویتها قرار میگیرد.
این الگوی توزیع عدالت است؟ بحرانی که تابستانها در جنوب و زمستانها در شمال نسبت به آن بیتوجهی شد، اکنون گریبانگیر سایر نقاط کشور نیز شده است.
*چرا به این نقطه رسیدیم؟ ریشههای بحران*
پیش از هر نسخهای برای درمان، باید بیماری را شناخت. مهمترین دلایل بروز این بحران چنیناند:
1. مصرف بیرویه و کنترلنشده در سایه یارانههای غیرهدفمند
2. فرسودگی گسترده زیرساختها و اتلاف انرژی بالا در شبکهها
3. وابستگی به منابع فسیلی و حرکت کند بهسوی انرژیهای نو
4. سوءمدیریت مزمن، تصمیمگیری جزیرهای و فقدان شفافیت
5. نبود نقشه راه ملی برای انرژی و امنیت آن
6. بیعدالتی منطقهای در توزیع منابع و خدمات
7. تغییرات اقلیمی شدید (افزایش دما، کاهش بارندگی)
*راهکار چیست؟ اصلاحات واقعی، نه فقط توصیه به صرفهجویی*
عبور از بحران، نه با شعار و توصیههای تکراری، بلکه با بازنگری جدی در حکمرانی انرژی ممکن است:
*-مدیریت تقاضا و اصلاح الگوی مصرف:*
• تعرفهگذاری پلکانی و عادلانه برای مشترکان پرمصرف
• فرهنگسازی واقعی با اتکا بر آموزش و رسانه
• حمایت از جایگزینی تجهیزات کممصرف (مثل کولرهای اینورتر)
*-اصلاح نظام یارانهای:*
• حذف یارانه دهکهای بالا و صنایع غیرمولد
• هدفمند کردن یارانه برای اقشار آسیبپذیر
• واقعیسازی تدریجی و مسئولانه قیمت انرژی
*-نوسازی زیرساختها:*
• کاهش تلفات برق (ایران بالای ۱۰٪، میانگین جهانی زیر ۶٪)
• نوسازی شبکههای گاز و آب برای کاهش هدررفت
• استفاده از سامانههای مدیریت هوشمند شبکه
*-تنوعبخشی به سبد انرژی:*
• توسعه واقعی انرژی خورشیدی، بادی و زمینگرمایی
• حمایت از برق پراکنده (DG) در صنایع و خانوار
• ورود به عرصه انرژی هیدروژن سبز و بازیافت حرارت صنعتی
*-پاسخ به بحران اقلیم و آب:*
• ارتقای بهرهوری آب در کشاورزی (۷۰ تا ۸۰ درصد مصرف)
• تسریع در توسعه آبشیرینکنها
• مدیریت کوچ جمعیتی و ساختوساز در مناطق بحرانخیز
*-راهکارهای فوری:*
• خاموشیهای برنامهریزیشده با اطلاعرسانی شفاف
• تعمیر فوری شبکههای فرسوده
• مشوق مالی برای کاهش مصرف در تابستان و زمستان
• مقابله جدی و بازدارنده با استخراج غیرقانونی رمزارز و مصرف نامتعارف انرژی
*جهان چگونه عمل کرده است؟*
• آلمان به بزرگترین تولیدکننده برق بادی و خورشیدی در اروپا تبدیل شد.
• ژاپن بهرهوری انرژی را به یک سیاست ملی تبدیل کرد.
• امارات با پروژه خورشیدی «نور» جایگاه خود را در بازار انرژی نو تثبیت کرد.
*مطالبه مردم: برنامه واقعی، شفاف و عادلانه*
مردم ایران میدانند که بحران، یکشبه پدید نیامده و یکشبه هم از میان نخواهد رفت. اما مطالبهشان واضح است: نقشه راه روشن، پاسخگویی مدیران، عدالت در توزیع منابع و اقدامات واقعی، نه توصیه به صبوری یا مصرف کمتر.
تا زمانی که مردم در گرمای سوزان با کولر خاموش و آب جیرهبندی روزگار میگذرانند و در همان حال، سیاستگذاران نسخه صرفهجویی میپیچند، بحران انرژی فقط یک بحران فنی و اقلیمی نیست؛ یک بحران اخلاقی و اجتماعی است.
*مدیریت روزمره، بنبست آینده است*
اگر این مسیر معیوب ادامه یابد، حاصل آن فقط تابستانهای بیبرق و زمستانهای بیگاز نیست، بلکه فرسایش سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی و بروز بحرانهای ثانویه را نیز به دنبال خواهد داشت.
ایران فقیر نیست؛ مشکل، فقر در تدبیر و اصرار بر آزمونوخطاست وگرنه انرژی داریم، عدالت نه!
مردم ایران بیش از هر چیز، حق دارند شاهد مدیریتی شجاع، علمی، شفاف و پاسخگو باشند، نه صرفاً شنونده توصیههای بیاثر به «کممصرفی» چون ناترازی انرژی فقط ناترازی در مصرف نیست، بیشتر ناشی از ناترازی در مدیریت است.
بحران انرژی در کشوری که توان ساخت موشکهای نقطهزن و نیروگاه هستهای دارد، یک مسئله حلنشدنی نیست؛ اگر اراده مدیریت علمی و جهادی در این حوزه هم جاری شود.
محمد پای بست | پژوهشگر حوزه انرژی و حکمرانی عمومی